Wednesday, February 28, 2007

باران



!مي بارم
...آنگاه كه پر از حرفهاي نگفته ام
...آنگاه كه سكوت معني دارم مي درخشد

!مي بارم
...آنگاه كه آهي مي ماند و بزرگ مي شود
...آنگاه كه نگاه درخشانم پر از حرف مي شود

!مي بارم
...چه در بهار و تابستان
...چه در پاييز و زمستان

...مي بارم

2 comments:

Anonymous said...

ببار چون ابر بهار
ببار
چه چیز زیباتر و دلپذیر تر از بارش
من نیز میبارم
چنانکه همیشه باریدم
چونان همه این سالها
با تو نیز میبارم
شاید خو ندانستی هرگز
و هیچگاه بارش پنهان دلم را ندیده ای
کاش روزی ، جایی
زلال قطرات باران وجودمان
زلال تر از همه دریاها
به هم برسند
...آنگاه

Anonymous said...

این نوع باریدن باغث شفافیت روح می شود